یاد اون شب میافتم که برف میاومد و من تمام شبو نخابیدم
و صبح نرفتم دانشگاه و تو بیدار شدی و تو برف که سیگار میکشیدم ازم بیهوا عکس
گرفتی و برام آبپرتقال گرفتی که نخوردم و همهشو خودت خوردی و
تا روز آخر، از اون روز به عنوان روزی که برام آبپرتقال گرفتی و نخوردم و همهشو
خودت خوردی یاد کردی.
یاد اون شب میافتم که Fight Clubو دیدیم و وسطش مدام پاز میکردی چون چهجوری حواست به فیلم باشه وقتی من کنارت ولو شدم.
یاد اون شب میافتم که تا وقتی مطمئن نشدی کسی نیست که
اذیتم کنه وایستادی پایین و من از تراس همینجوری که تلفنی حرف میزدیم تماشات
کردم تا رفتی.
یاد اون شب میافتم که دستتو روی گودی کمرم حرکت دادی و
گفتی These
lines are perfect.. these curves actually.
یاد اون شب که موهامو بافته بودم و تا روز آخر، مدام میگفتی
چهقدر اون شب موهامو دوست داشتی.
یاد اون شبایی که خابیدنتو تماشا کردم.
آقای عزیز، The nights are not the
same.
No comments:
Post a Comment