".. زیبای من.
مدتها بود در پیِ آنی بودم که در حضورش عمیق نفس بکشم، جانانه بخندم، به او مهر بورزم و در تنانگی محض با او هم بستر شوم. در استیصال نبودم، اما میگشتم در پی او. یافتمت. به یگانگی و زیبایی یافتمت. حالا تو شدی وصله من. تو شدی همانی که به غیابش در "آینده" فکری نمیکنم. تو انگار خواهی بود. انگار نه، هستی و خواهی بود.
اینجا وحشیانه شب است. استمرار تاریکی گاهی میترساند مرا. نور هم لازم است. و نور تویی که اکنون دوری."
No comments:
Post a Comment