Wednesday 22 March 2017

I'm still inside you, your supernova intravenous

‌از پله‌ها می‌رم بالا. شایدم میام پایین. نمی‌بینم جلومو، تلوتلو می‌خورم. خیره شده‌م به چیزی که نمی‌بینمش. ازم می‌پرسه خوبی؟ دهنم باز نمی‌شه. سر تکون می‌دم که آره. موهات بلند شدن. دستمو می‌برم لای موهاش.. دستشو از زیر لباسم می‌ذاره روی قلبم. دستشو از زیر لباسم می‌بره رو سینه‌م.. دستشو پس می‌زنم. از پله‌ها میام پایین. باد می‌خوره به قوزکای لخت پاهام. پشت سرمو نگا می‌کنم می‌بینم داره می‌ره. دستشو میاره یقه‌ی بارونیمو مرتب کنه. خیره شدی به گردنبند سفیدم. خیره شده‌م به لبات. یکی اون پایین از خوش‌حالی جیغ می‌زنه. نمی‌بینمت. بابا بلند بلند مثنوی می‌خونه. هفت دیقه و سی و نه ثانیه. هفت دیقه و چهل ثانیه. هفت دیقه و چهل و یک ثانیه. می‌خندی. می‌خندی می‌میرم برات. همین‌جوری که می‌میرم دلم تنگ می‌شه واسه خنده‌ت. صدات نزدیک‌تر می‌شه، بالای سرم وایستادی. نمی‌بینمت. گفته بودم ندیدنت سخته؟ از پله‌ها می‌رم بالا. دستشو حلقه کرده دور کمرم. هیچ‌کس اون‌جا نیست. یکی اون پایین جیغ می‌کشه. خیره شده به لبام. گریه می‌کنم. گریه می‌کنم از لبم خون میاد. می‌گی تو عنکبوتی، من پروانه‌تم. من پروانه‌تم وسط شعله. می‌زنه تو صورتم. می‌پرسی خابم میاد؟ می‌پرسم خابت میاد؟ می‌گی قرار نیست بذاری بخابم. بالای سرم وایستادی. با حرص روتو می‌کنی اون ور. می‌گم نخاستیش، می‌گی دوسش داری. خم می‌شه سرشو می‌ذاره رو شونه م، خم می‌شه موهامو بو می‌کنه. خیره می‌شی به لباسای سیاهم. دستشو می‌ذاره رو دستم فرمونو می‌چرخونه. خیره می‌شی به سکوتم. می‌میرم واسه صدات. می‌بوسدم. می‌گه مراقب خودت باش. می‌گی مراقب خودت باش. از پله‌ها میام پایین.

No comments:

Post a Comment