Saturday 18 May 2019

آتیش کن که به خاک نشسته ام. و از دردی گریسته ام که از آن من نیست.

توی اتوبان بودیم که ازش پرسیدم. مجیک؟ روی صندلی قرمزه پاهام گریسفولی تو هم قفل شده بودن که اسمتو با شیشه کندم روی دستم. درد اومد؟ نه. سینما. توی سینما بودیم که زنگ زدی. توی ماشین بودیم که تام خاند تایم ایز نات الون ویت یو. استر دم رایت این د فیس بیب، اند گیو ایت عه گو. خشم و هیاهو؟ سینما. شونه هات تو کت مشکی. زنگ تفریح تو کلاس موندنا. اولین بوسه ها. اولین دردها. درد اومد. شاید بهتره خفه شم حنا. شاید بهتره برم. 

No comments:

Post a Comment